یکی دو سال پیش که میرفتم سرکار
توی یه خونه بزرگ کار میکردیم لامصب سوبلکس بود دیگه :))
ساعتای 9-10 شب بود ، تو کل عمارت سه نفر بودیم
سکوت محض ...
ته کار ، رفیقم رفت از کار فیلم بگیره رفت بالا
مام داشتیم کارمونو انجام میدادیم تو راه پله ها
جای ما دو سه تا لامپ روشن بود و تک و توک لامپ های دیگه
بقیه ی خونه تاریک و کم نور بود
بعد دو سه دیقه دیدیم رفیقم داره با سرعت از پله ها میاد پایین
گفت بدویید ، آقا مام شرو کردیم دویدن :))))
جلو در حیاط میگیم چی شد ؟
گفت رفتم بالا ، خونه تاریک بود ، داشتم فیلم میگرفتم
( الان دارم میگم موهام سیخ شد :)))) )
کلیدو زدم لامپ روشن شد یهو یه صدایی اومد :)))
دیگه نفهمیدم چی شد فقط دوییدم
هیچی دیگه ... اومدیم تو حیاط لباس عوض کردیم فلنگو بستیم :))
+ فیلمو نگاه کردیم هیچ چیز خاصی نبود ...
+ ولی خیلی خفن بود ... :))
+ اگه میتونستم صحنه رو جلو چشم بیارم عالی میشد ... حال ندارم ولی
قالب...برچسب : نویسنده : arshia000092 بازدید : 102